پرنس دانیالپرنس دانیال، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 18 روز سن داره
پرنسس بنیتاپرنسس بنیتا، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره

ما چهار نفر

یه روز خوب

یه تاریخ خوب22/2/92  یه روزخوب تولد امام محمد باقر (ع)در اول رجب   ویه ماه خوبتر مثل ماه رجب که همه با هم جمع شده در 18 ماهگی گل پسری      عزیزم نازنینم 18 ماهگیت مبارککککککککک ایشالا زنده باشم تا18 سالگیت برات جشن بگیرم شیطونک من رفتیم واکسنت زدیم چه شیونی راه انداختی تا خونه هم همش گریه می کردی اما خونه که رسیدیم  یادت رفت یه کم دویدی اما دیدی نمیشه راه بری بی خیال شدی نشستی وشد یه روز زجر اور برات  چون نمی تونستی دنبالم راه بری  جالب این بود چون مادر بهت یاد داده بود توی تونل کل بزنی دست بزنی تا رفتیم زیر پل فکر کردی تونله  وسط گریه کل زدی کلی خندیدیم  ...
31 ارديبهشت 1392

اطلاعیه شماره (1)

از این پس شعر بارون میاد نم نم پشت خونه عمه ام    عمه ام عروسی کرده دمش خروسی کرده  به این صورت تغیر پیدا می کند  بارون میاد نم نم  پشت خونه حمید  حمید عروسی کرده دمش خروسی کرده   این شعر بخاطر علاقه عجیب آقا دانیال به شوهر عمه عزیزش آقا حمید هست ما که بسی خندیدیم  ...
25 ارديبهشت 1392

خونه خاله

عزیزم اینجا حیاط خونه خاله جونت هست که شما گل پسر دختر خاله جونت خیلی دوست داری تا می بینیش زود می پری بغلش شاید جز اولین کلماتت اسم خانم خانما بود وحالا هم تا اسمش می شنوی از همه کارات مثل خوردن گریه کردن و.....دست می کشی بریم عکسها راببینیم ناز نازی من وبابا   اینجاست که از اون لبخندتات به فاطمه خانم می زنی ...
18 ارديبهشت 1392

کوتاه اما دیدنی

شیطون من چند روز پیش تورابردیم حافظ وسعدی بس که ماشالا شیطون شدی یه عکس درست ازت نشد بگیرم همش موقع عکس گرفتن میگی نه نه بغد هم فرار میکنی یه مکث کوتاه می ایستی می خندی بهمون عکسها را برات گذاشتم  یادگاری بمونه ببین بلا وشیطون من ...
2 ارديبهشت 1392
1